خداتنهایارمن

  • خانه 
  • خدا زیباترین نگارخدایا من چه کنم ؟؟؟ خداتنهامخاطب خاص من  خداتنهامخاطب خاص من 
  • تماس  
  • ورود 

خدا زیباترین نگار

09 شهریور 1396 توسط کوثر

ارام کیف دستی زنانه ام راکه از خیابان فاطمیه خریده بودم روی پاهایم گذاشتم تا خانمی که میخواست داخل تاکسی بیایدوبنشیندجابشود.. .

سرخیابان خونه باغ پیاده شدم …ارام ارام حدکت کردم 

هواخوب بود..چشمهایم ازخستگی بازنمیشدند وباسختی راه میرفتم  …

سرسبزی مسیر حالم رابهترمیکرد..

وقتی رسیدم جلوی خانه …باانگشت زنگ دررابه صدااوردم 

چنددقیقه منتظرماندم … مینادررابازکرد …

دخترکرولالی که به همراه پدرومادرش داخل باغ زندگی میکردند…

باسرادای احترام کرد ..لبخندی زدم وواردشدم ..ان طرف ترپدرش حاج احمدداشت گلهارا واردباغچه می کاشت ..تامرادید بلندشدو باصدای بلندگفت…به به لیلاخانم 

دستی ب پیشانی اش کشید وشمرده شمرده امدبه سمت من …

اشاره کردم که خسته ام وهیچ چیزی نمیخواهم ….

بالاخره وارداتاق شدم وداخل رختخوابم ب بیرون ازپنجره خیره شدم  ….

خوابم برد…

درخواب هم ازهمه دنیاخسته بودم …

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خداتنهایارمن

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس