مهربانی
سرما
آدمهای تنها
30 دی 1400 توسط کوثر
آدمهای تنها،حرفهای زیادی در سینه شان دارند که جزدل خودشان ،کسی شنوای آن نیست
آدمهای تنها،گاه بی اختیاراشک میریزند
و
گاه بی اختیارلبخندمیزنند
آدمهای تنها همیشه ازنظردیگران متهم اند و بحث هارا بایک جمله ی حق باتواست ،تمام می کنند
آدمهای تنها مزه خون راخوب می فهمند
ازبس که خون خورده اند…..
آدمهای تنها ،تنهاخودشان را دارند
گاهی درخیالشان خودرا درآغوش میگیرند
گاه خودشان راصدامیزنند وجواب میدهند …
آدمهای تنها ،عالمی دارند به وسعت همه دنیا وخالی از همه انسانها …..
امروز
21 دی 1400 توسط کوثر
و امروز روز خیلی بدی بود،اصلاروزهایی که چشم انتظار کسی هستیم روز بدی باید باشد
امروز منتظر بودم مانندهمیشه از جلوی خانه ما رد شوی و من از طبقه سوم،پشت پنجره نگاهت کنم
کمی دلم برای نبودنت تنگ شد
پزشک محله مایی وازمهربانی ،مانندی ندارد